۱۴۰۱ مرداد ۱۴, جمعه

انتخابات

 انتخابات

پرسیدم از استاد که یک خبره‌ی مجلس

باید که چه اندازه هنر داشته باشد

فرمود نباید ز مکلاّیان باشد

بل باید عمّامه به سر داشته باشد

تا آن که بدانندش از اهل سیاست

باید که یکی کلّه‌ی گر داشته باشد

باید نتراشد ز بن و بیخ محاسن

ریشی به پر شال کمر داشته باشد

در راه به پا داشتن قسط و عدالت

بر خلق به یک چشم نظر داشته باشد

در گیر و کش دهر به هنگام تعامل

بر بیضه‌گه خویش مقر داشته باشد

هر جا که ببیند زن بی‌حجب و حجابی

باید که قیامی درخور داشته باشد

باید نه فقط تف کند عقش بنشیند

بر مال حرامی چو گذر داشته باشد

باید که به هر جمعه قیامی و قعودی

از نیمه‌ی شب تا به سحر داشته باشد

خندیدم و گفتم که به تنبان من و توست

آن خبره که این جمله هنر داشته باشد

محمد مستقیمی راهی

کاریکلماتور 15

  کاریکلماتور 15

 کاریکلماتورهای راهی


کاریکلماتور 14

 کاریکلماتور 14

کاریکلماتورهای راهی


کاریکلماتور 13

 کاریکلماتور 13

کاریکلماتورهای راهی


کاریکلماتور 12

 کاریکلماتور 12

کاریکلماتورهای راهی


کاریکلماتور 11

 کاریکلماتور 11

کاریکلماتورهای راهی


هندونژاد زیبا

 هندونژاد زیبا

در كلبه‌اي كه هر شب فانوس من بسوزد

باران نمي‌گذارد ققنوس من بسوزد

از لحظه‌اي كه جانم با عشق آشنا شد

يك واژه مي‌تواند قاموس من بسوزد

وقتي كه يار من با الدنگيم بسازد

بايد دل رقيب ديوث من بسوزد

چت م‌يكند نگاهت با هر دلي عجب نيست

گر هارد قلب تو با ويروس من بسوزد

از آن زمان كه غيرت در زير با لگد شد

بايد دل شما بر ناموس من بسوزد

من دوزخي نهادم با در حرم نهادم

شك نيست گر حريم از پابوس من بسوزد

تيغ زبان گشادم باور كنيد شايد

دست و دل شما از كاكتوس من بسوزد

گمگشتكان دريا اين سوسوي فريب است

آن مه نمي‌گذارد فانوس من بسوزد

اي خفته بر جليبا بگذار اين كليسا

در حسرت صداي ناقوس من بسوزد

بايد به حكم تقدير از رنج زشتي پا

هندونژاد زيبا طاووس من بسوزد

محمد مستقیمی راهی

کاریکلماتور 10

  کاریکلماتور 10

 کاریکلماتورهای راهی


کاریکلماتور 9

 کاریکلماتور 9

 کاریکلماتورهای راهی

 

کاریکلماتور 8

  کاریکلماتور 8

     کاریکلماتور های راهی


کاریکلماتور 7

     کاریکلماتور 7


کاریکلماتورهای راهی

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ


سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ 


ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ :
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏( ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ ‏)
 
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ : ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ ‏( ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ ‏)
 
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺳﻌﺪﯼ :
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ                ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
 
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺣﺎﻓﻆ :
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ                ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
 
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﻮﻻﻧﺎ :
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ                    ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
 
و کاربرد کنایی «لن‌ترانی» به معنای: جواب سربالا از خاکشیر اصفهانی:
سحر آمدم به کویت که ببینم از تو رویی                ارنی نگفته گفتی دو هزار لن‌ترانی


 

کاریکلماتور 6

   کاریکلماتور 6

  کاریکلماتورهای راهی


کاریکلماتور 5

  کاریکلماتور 5


کاریکلماتورهای راهی


 

کاریکلماتور 4

  کاریکلماتور 4


 کاریکلماتورهای راهی

کاریکلماتور 3

  کاریکلماتور 3


 کاریکلماتور های راهی

کاریکلماتور 2

 کاریکلماتور 2


 کاریکلماتورهای راهی

کاریکلماتور 1

 کاریکلماتور 1

کاریکلماتورهای راهی


۱۳۹۶ شهریور ۶, دوشنبه

به خاک بسپارید

شیخ



شیخ تا در رباط بار انداخت

در ره کاروان غبار انداخت

سال قحطی ست، سال بی برگی

بر سر سفره شیخ بار انداخت

همه ی مهره مان به ششدر شد

شیخ تا تاس هشت و چار انداخت

نه فقط راه چاره چنبر شد

چرخ را شیخ از مدار انداخت

آسیاب همه به نوبت بود

آمد و رخنه در قطار انداخت

این همه کفش در خیابان چیست؟

یک نفر دله از منار انداخت

چون بینداز بود آخر کار

نفس شوم خود ز کار انداخت

آنچه انداخته است بردارید                ببرید و به خاک بسپارید!

م _ راهی